| زلف تو تکیه بر قمر دارد | لب تو لذت شکر دارد | |
| عشق این هر دو این نگار مرا | با لب خشک و چشم تر دارد | |
| پرس از حال من ز زلف خبر | زانکه از حالم او خبر دارد | |
| آنکه روی تو دید باز از عشق | نه همانا که خواب و خور دارد | |
| خاک پای ترا ز روی شرف | انوری همچو تاج سر دارد |
| زلف تو تکیه بر قمر دارد | لب تو لذت شکر دارد | |
| عشق این هر دو این نگار مرا | با لب خشک و چشم تر دارد | |
| پرس از حال من ز زلف خبر | زانکه از حالم او خبر دارد | |
| آنکه روی تو دید باز از عشق | نه همانا که خواب و خور دارد | |
| خاک پای ترا ز روی شرف | انوری همچو تاج سر دارد |