هیچ شکر چو آن دهان دیدی | هیچ تنگ شکر چنان دیدی | |
آن زمانت که در کنار آمد | جز کمر هیچ در میان دیدی | |
در چمن همچو شمع مجلس ما | طوطی آتشین زبان دیدی | |
راستی را شمائل قد او | هیچ در سرو بوستان دیدی | |
دل رباتر ز زلف و عارض او | شاخ سنبل بر ارغوان دیدی | |
در فغانم ز دست قاتل خویش | کشته را هیچ در فغان دیدی | |
همچو غرقاب عشق او خواجو | هیچ دریای بیکران دیدی |