در شکرگزاری عید و مدح خواجه محمد

از منفعت دریا و ز مردم دریا بسیار که و پیش خرد منفعتش مه
نام خرد و فهم نکو ما ز تو بردیم انگور ز انگور برد رنگ و به از به
مکره به گه بخل تو باشی و نه مطواع مطواع گه جود تو باشی و نه مکره
من بنده که نزدیک تو شعر آرم، باشم آسیمه سر و ساده دل و خیره و واله
از بی‌ادبی باشد و از پست مقامی سجع متنبی گفتن، پیش متفقه
ای خواجه‌ی فرخنده، ار ایدون که نیامد این شعر تو نیکوتر از آن روز دوشنبه
معذور همی‌دار که این بار دگر من شعریت بیارم که بود صد ره از ین به
تا راه توان یافت به دریا ز ستاره تا دور توان گشت به توشه ز مهامه
بختت ازلی باد و بقایت ابدی باد ایزد مرساناد به روی تو مکاره