زبان دان رموز کیمیا کیست
|
|
که گویم حل و عقد کیمیا چیست
|
نه بحث ما در آن امر محال است
|
|
که در اثبات و نفیش قیل و قال است
|
سخن در کیمیای جسم و جانست
|
|
که گر خود کیمیایی هست آنست
|
بیا زین کیمیا زر کن مست را
|
|
غنی گردان وجود مفلست را
|
مراد از کیمیا تأثیر عشق است
|
|
که اکسیر وجود اکسیر عشق است
|
بر این اکسیر اگر خود را زند خاک
|
|
طلایی گردد از هر تیرگی پاک
|
اگر زین کیمیا بویی برد سنگ
|
|
عیار سنگ را باشد ز زر ننگ
|
صفات عشق را اندازهای نیست
|
|
کجا کز عشق حرف تازهای نیست
|
خواص عشق بسیار است، بسیار
|
|
جهان را عشق در کار است، در کار
|
ز جام عشق اگر مدخل خورد می
|
|
کند منسوخ جود حاتم طی
|
نهیب عشق اگر باشد ز دنبال
|
|
زند زالی به سد چون رستم زال
|
گدا را سر فرو ناید به شاهی
|
|
اگر عشقش دهد صاحب کلاهی
|
ز بحر عشق اگر بارد بخاری
|
|
شود هر شوره زاری مرغزاری
|
ز کوی عشق اگر آید نسیمی
|
|
شود هر گلخنی باغ نعیمی
|
همه دشوارها آسان کند عشق
|
|
غم وشادی همه یکسان کند عشق
|
گرت سد قلزم آید در گذرگاه
|
|
به هر گامی نهنگی بر سر راه
|
توجه کن به عشق و پیش نه گام
|
|
ببین اعجاز عشق قلزم آشام
|
ورت سد بند بر هر دست و پاییست
|
|
که هر بندی از آن دام بلاییست
|
مدد از عشق جو و ز عشق یاری
|
|
ببین وارستگی و رستگاری
|
منادی میکند عشق از چپ و راست
|
|
که حد هر کمال اینجاست اینجاست
|