سرود طایران عشق سر کن
|
|
نوا تعلیم مرغان سحر کن
|
تو دستان زن که باشد عالمی گوش
|
|
زبانها را سخن گردد فراموش
|
کتاب عشق بر طاق بلند است
|
|
ورای دست هر کوته پسند است
|
فرو گیر این کتاب از گوشه طاق
|
|
که نگشودش کس و فرسودش اوراق
|
ورق نوساز این دیرین رقم را
|
|
ولی نازک تراشی ده قلم را
|
اگر حرفت نزاکت بار باید
|
|
قلم را نازکی بسیار باید
|
چو مطرب نازکی خواهد در آهنگ
|
|
زند مضراب نازک بر رگ چنگ
|
قلم بردار و نوک خامه کن تیز
|
|
به شیرین نغمههای رغبت آمیز
|
نوای عشق را کن پردهای ساز
|
|
که در طاق سپهرش پیچد آواز
|
فلک هنگامه کن حرف وفا را
|
|
برآر از چنگ ناهید این نوا را
|
حدیث عشق گو کز جمله آن به
|
|
ز هر جا قصهی آن داستان به
|
محبت نامهای از خود برون آر
|
|
تو خود دانی نمیگویم که چون آر
|
نموداری ز عشق پاک بازان
|
|
بیانش از زبان جان گدازان
|
زبان جان گدازان آتشین است
|
|
چو شمعش آتش اندر آستین است
|
کسی کش آن زبان در آستین نیست
|
|
زبانش هست اما آتشین نیست
|
حدیث عشق آتشبار باید
|
|
زبان آتشین در کار باید
|