روز عیش و طرب و عید صیامست امروز
|
|
کام دل حاصل و ایام به کامست امروز
|
گو عروس فلکی رخ منمای از مشرق
|
|
که مرا دیدن آن ماه تمامست امروز
|
خون عشاق اگر چند حلالست ولیک
|
|
عیش را جز می و معشوق حرامست امروز
|
صبحدم بلبل مست از چه سبب مینالد
|
|
کار او چون ز بهاران بنظامست امروز
|
در چمن نرگس سرمست خراب افتادست
|
|
زانکه اندر قدح لاله مدامست امروز
|
محتسب بیهده گو منع مکن رندانرا
|
|
کانکه با شاهد و می نیست کدامست امروز
|
زاهدی را که نبودی ز صوامع خالی
|
|
باز در کنج خرابات مقامست امروز
|
نالهی زیر ز عشاق بسی زار بود
|
|
مطرب از بهر چه آهنگ تو با مست امروز
|
گو بگویند که در دیر مغان خواجو را
|
|
دست در گردن و لب برلب جامست امروز
|