بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز
|
|
کار دینداران نمازست و نماز ما نیاز
|
ایکه از بهر نمازت گوش جان بر قامتست
|
|
قامتی را جوی کاید سرو پیشش در نماز
|
گر ز دست ساقی تحقیق جامی خوردهئی
|
|
می پرستی را حقیقت دان وهستی را مجاز
|
حاجیان چون روی در راه حجاز آوردهاند
|
|
مطرب عشاق گو بنواز راهی از حجاز
|
هر گروهی مذهبی دارند و هر کس ملتی
|
|
مذهب ما نیست الا عشق خوبان طراز
|
پیش رامین هیچ گل ممکن نباشد غیر ویس
|
|
پیش سلطان هیچکس محمود نبود جز ایاز
|
سوختیم ای مطرب بربط نواز چنگ زن
|
|
ساز را بر ساز کن و امشب دمی با ما بساز
|
بلبل دلسوز بین از نالهی ما در خروش
|
|
شمع بزم افروز بین از آتش ما در گداز
|
ای خوشا در مجلس روحانیان گاه صبوح
|
|
دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز
|
گفتمش بازآ که هرشب چشم من بازست گفت
|
|
مرغ وصلم صید نتوان کرد با این چشم باز
|
باز پرسیدم ز زلفش کز چه رو آشفتهئی
|
|
گفت خواجو قصهی شوریدگان باشد دراز
|