بستیم دل در آن سر زلف دراز باز
|
|
گشتیم صید آن صنم دلنواز باز
|
مرغی که بود بلبل بستانسرای شوق
|
|
همچون تذرو گشت گرفتار باز باز
|
با ما اساس عربده و کین نهاده است
|
|
آن چشم مست تیغ کش ترکتاز باز
|
فلفل فکنده است برآتش بنام ما
|
|
آن خال هندوئی سیه مهره باز باز
|
اکنون که در کشاکش زلفت فتادهایم
|
|
ما و کمند عشق و شبان دراز باز
|
مجنون دلش بحلقهی زنجیر میکشد
|
|
دارد مگر بطره لیلی نیاز باز
|
با دوستان ز بهر چه در بستهئی زبان
|
|
باز آی و برگشای سر درج راز باز
|
با ما بساز یکنفس آخر که همچو عود
|
|
ما را بسوخت مطربهی پردهساز باز
|
خواجو دگر بدام غمت پای بند شد
|
|
محمود گشت فتنه روی ایاز باز
|