ای که از سرچشمهی نوشت برفت آب نبات
|
|
مردهی مرجان جانافزای تست آب حیات
|
از چمن زیباتر از قدت کجا خیزد نهال
|
|
وز شکر شیرینتر از خطت کجا روید نبات
|
عنبر زلف تو بر کافور میبندد نقاب
|
|
سنبل خط تو بر یاقوت میرد برات
|
پرده بر رخ میکشی وز ما نمیداری حجاب
|
|
خستگان را میکشی وز کس نمیباشد حیات
|
حال مجنون شرح دادن با دلم دیوانگیست
|
|
همچون پیش طرهایت ذکر لیلی ترهات
|
تا برفتی همچو آب از چشم دریا بار من
|
|
پیش جیحون سرشکم میرود آب فرات
|
بندهام تا زندهام گر میکشی ور میکشی
|
|
زخم پیکان تو مرهم باشد و بندت نجات
|
از دهانت بوسهئی جستم زکوة حسن را
|
|
گفت خاموش ای گدا برهیچ کی باشد زکوة
|
با خیالت دوش میگفتم که مردم از غمت
|
|
گفت خواجو گوئیا نشنیدهئی من عاش مات
|