من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب
|
|
برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب
|
ای سام تو بر سحر وی شور تو در شکر
|
|
در سنبلهات قمر در عقربت آفتاب
|
برمشک مزن گره برآب مکش ز ره
|
|
یا ترک خطا بده یا روی ز ما متاب
|
در بر رخ ما مبند بر گریهی ما مخند
|
|
بگشای ز مه کمند بردار ز رخ نقاب
|
من بندهام و تو شاه من ابر سیه توماه
|
|
من آه زنم تو راه من ناله کنم تو خواب
|
ای فتنهی صبح خیز آمد گه صبح خیز
|
|
درجام عقیق ریز آن بادهی لعل ناب
|
آمد گه طوف و گشت بخرام بسوی دشت
|
|
چون دور بقا گذشت بگذر ز ره عتاب
|
عطار چمن صباست پیراهن گل قباست
|
|
تقوی و ورع خطاست مستی وطرب صواب
|
دردی کش ازین سپس وندیشه مکن ز کس
|
|
فرصت شمر این نفس با همنفسان شراب
|
خواجو می ناب خواه چون تشنهئی آب خواه
|
|
از دیده شراب خواه وز گوشهی دل کباب
|