ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب
|
|
وی دل پر خون من هم نمک و هم کباب
|
خط و لب دلکشت طوطی و شکر ستان
|
|
زلف و رخ مهوشت تیره شب و ماهتاب
|
موی تو و شخص من پر کره و پر شکن
|
|
چشم تو و بخت من مست می و مست خواب
|
گر تو بتیغم زنی کز نظرم دور شو
|
|
سایه نگردد جدا ذرهئی از آفتاب
|
لعل تو در چشم من باده بود در قدح
|
|
مهر تو در جان من گنج بود در خراب
|
صعبتر از درد من در غم هجران او
|
|
دوزخیانرا بحشر هیچ نباشد عذاب
|
ای تن اگر بیدلی سر ز کمندش مپیچ
|
|
وی دل اگر عاشقی روی ز مهرش متاب
|
لعبت چشمم دمی دور نگردد ز اشک
|
|
زانکه نگیرد کنار مردم دریا ز آب
|
روی ز خواجو مپوش ورنه برآرد خروش
|
|
بردر دستور شرق آصف گردون جناب
|