زر چو کاهست و دست راد تو باد
|
|
پیشگاه خزانهی تو مهب
|
خلق را برتر از پرستش تو
|
|
نیست چیزی پس از پرستش رب
|
هر که را دستگاه خدمت تست
|
|
بس عجب نیست گر بود معجب
|
با همه مهتران یکیست به کسب
|
|
هر که را خدمتت بود مکسب
|
از پی خدمت مبارک تو
|
|
مهتران کهتری کنند طلب
|
مر ترا معجزاتهای قویست
|
|
زیر شمشیر تیز و زیر قصب
|
روز هیجا که برکشی ز نیام
|
|
خنجری چون زبانهای ز لهب،
|
نشناسد ز بس طپد مریخ
|
|
که حمل برج اوست یا عقرب
|
هر کجا جنگ ساختی، بر خون
|
|
بتوان راند زورق و زبزب
|
هر که با تو به جنگ گشت دچار
|
|
با ظفر نزد او یکیست هرب
|
دشمنت هر کجا نگاه کند
|
|
یا نهان جای اوست یا مهرب
|
مسکن دشمن تو بود و بود
|
|
هر زمینی کز او نروید حب
|
ای به آزادگی و نیکخویی
|
|
نه عجم چون تو دیده و نه عرب
|
آنچه تو کردهای به اندک سال
|
|
اندر اخبار خوانده نیست و هب
|
بازگیری به تیغ روز شکار
|
|
گرگ را شاخ و شیر را مخلب
|
باز کردی به تیغ وقت شکار
|
|
پیل را ناب و استخوان و عصب
|
جز تو نگرفت کرگ را به کمند
|
|
ای ترا میر کرگگیر لقب
|
بس مبارز که زیر گرز تو کرد
|
|
پشت چون پشت مردم احدب
|
کشتن شیر شرزهی تبت
|
|
چشم زخم تو شاه بود سبب
|
تا بود «سیستان» برابر «بست»
|
|
تا بود «کش» برابر «نخشب»
|