روی ناشسته چو ماهش نگرید
|
|
چشم بیسرمهی سیاهش نگرید
|
بر سر سرو ملایم حرکات
|
|
جنبش پر کلاهش نگرید
|
نگهش با من و رویش با غیر
|
|
غلط انداز نگاهش نگرید
|
مهر من گشته یکی صد ز خطش
|
|
اثر مهر و گیاهش نگرید
|
شاه حسنش سپه آورده ز خط
|
|
عالم آشوب سپاهش نگرید
|
عذرخواهی کندم بعد از قتل
|
|
عذر بدتر ز گناهش نگرید
|
میرود غمزه زنان از کشته
|
|
پشتهها بر سر راهش نگرید
|
دود از چرخ برآورده دلم
|
|
اثر شعلهی آهش نگرید
|
محتشم کوه ستم راست ستون
|
|
تن کاهیده چو کاهش نگرید
|
در حلقه بتان است سر حلقه آن پری رو
|
|
در گوش حلقه زر بر دوش حلقه مو
|
زلفش گزنده عقرب کاکل کشنده افعی
|
|
قامت چمنده شمشاد نرگس جهنده آهو
|
لعل تو نقل و باده حرف تو تلخ و شیرین
|
|
روی تو آب و آتش چشم تو ترک و هندو
|
صد رنگ بوالعجب هست در حسن لیک از آنها
|
|
بالاتر از سیاهیست بالای چشمت ابرو
|
حسن ترا ترازوست آنچشم و ابرو اما
|
|
خم گشته از گرانی شاهین آن ترازو
|
غیر فرشته خوئی کز دوستی مرا کشت
|
|
من دلبری ندیدم مردم کش و ملک خو
|
ما و سگش بنامیم ازآشنائی هم
|
|
درویش محترم من سلطان محتشم او
|