| طالبی، ترک سروری کن و جاه | رخ به هر مشکلی مپیچ ز راه | |
| در سماوات کن به فکرت سیر | روح پیوند شو به عالم خیر | |
| یاد ارواح پاک ورزش کن | خویشتن را بلند ارزش کن | |
| منزل خود بلند ساز این جا | خویش را ارجمند ساز اینجا | |
| تا چو باشد توجهت به فلک | در رکابت روند جن و ملک | |
| بدر آر از گل طبیعت پای | تا کنی در میان جنت جای | |
| روح را رفرف و براق اینست | عقل را رای و اتفاق اینست | |
| راه نارفته کی رسی جایی؟ | جای نادیده چون نهی پایی؟ | |
| در گذار تو هر هوس دامیست | از حیات تو هر نفس گامیست | |
| دو جهانی بدین صغیری تو | تا ترا مختصر نگیری تو | |
| این چنین آلتی مجازی نیست | وین چنین حالتی به بازی نیست | |
| ترک یاران خویشتن دادی | رشتهی جان به دست تن دادی | |
| تن به جاه و مال چست شود | دین به علم و عمل درست شود | |
| تا تو گرد کلاه و سر گردی | کی بدان رسته راهبر گردی؟ | |
| داغ ایمان به روی جان درکش | علم دین بر آسمان برکش | |
| پشت بر خاکدان فانی کن | روی در عالم معانی کن | |
| زندهای شو به جان معرفتش | تا برآیی به حیله و صفتش | |
| نفس قدسی چو کامیاب شود | کار بر منهج صواب شود | |
| رنج نایافتن ز هستی تست | وز بلندی که عین پستی تست | |
| چند و چند از گریز و ناخلفی؟ | هم پدیدست حد خوش علفی |