دور اول در مبدا آفرینش

جوهر نفس چون به خود نگریست تا بداند که حق که واو کیست؟
عقل و نفس و فلک پدید آمد چرخ در گفت و در شنید آمد
هم چنین تا که نه فلک شد راست حکمتش چون بدین فزونی خواست
شد عیان زین دو چار کاشانه هفت شاه و دوازده خانه
همه در مهد این همایون رخش روشن آیین و روشنایی بخش
نرم خوبان تیز تا زنده هر یکی پرده‌ای نوازنده
چرخ چون دور کرد و شد شیدا شد زمین روشن و زمان پیدا
در زمان گشت چار فصل پدید بر زمین نیز هفت خط بکشید
هفت اقلیم از آن بپیوستند هر یکی بر ستاره‌ای بستند
چون از آن جنبش شبانروزی یافت انجم برات پیروزی
شد نماینده زین ورق درحال مشرق و مغرب و جنوب و شمال
چرخ از اول که چیره شد در دور چار عنصر پدید شد بر فور
کاتش و باد و آب و خاک تواند هم حیات تو، هم هلاک تواند
وین عناصر چو دست بر هم داد زان سه مولود نامدار بزاد
آن سه مولود چیست؟ نیک بدان معدن و پس نبات و پس حیوان
گشت معدن به خاک پوشیده وز زمین شد نبات جوشیده
حیوان بر زمین و آب و هوا شد به جنبش روان و حکم روا
این سه موقوف بر چهار ارکان و آن برین هفت گنبد گردان
چرخ محتاح نفس و نفس به عقل تا به وحدت رسید نقل به نقل
گر چه هر یک چنین مدار کند چون به وحدت رسید، فرار کند