به تو بازگردد غم عاشقی | نگارا، مکن این همه زشتیاد |
□
ایا بلایه، اگر کارت تو پنهان بود | کنون توانی، باری، خشوک پنهان کرد |
□
گوسپندیم و جهان هست به کردار نغل | چون گه خواب بود سوی نغل باید شد |
□
مرده نشود زنده، زنده بستودان شد | آیین جهان چونین تا گردون گردان شد |
□
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید | جامهی خانه بتیک فاخته گون شد |
□
رخ اعدات از تش نکبت | همچو قیر و شبه سیاه آمد |
□
ای جان همه عالم در جان تو پیوند | مکروه تو ما را منما یاد خداوند |
□
یافتی چون که مال غره مشو | چون تو بس دید و بیند این دیرند |
□
دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست | فرا بند در خانه به فلج و بپژاوند |
□
هردم که مرا گرفته خاموش | پیچیده به عافیت چو فرغند |
□
چرخ چنینست و بدین ره رود | لیک ز هر نیک و ز هر بد نوند |
□
ستاخی برآمد از بر شاخ درخت عود | ستاخی ز مشک و شاخ ز عنبر، درخت عود |
□
بدان مرغک مانم که همی دوش | بزار از بر شاخک همی فنود |
□
هر آن کریم که فرزند او بلاده بود | شگفت باشد کو از گناه ساده بود |
□
ماغ در آبگیر گشته روان | راست چون کشتییست قیراندود |
□
برو، ز تجربهی روزگار بهره بگیر | که بهر دفع حوادث ترا به کار آید |
□
ماهی دیدی کجا کبودر گیرد؟ | تیغت ماهیست، دشمنانت کبودر |
□
با درفش کاویان و طاقدیس | زر مشت افشار و شاهانه کمر |
□
اگر من زونجت نخوردم گهی | تو اکنون بیا و زونجم بخور |
□
مدخلان را رکاب زرآگین | پای آزادگان نیابد سر |