در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم | پروین ز سرشک دیده بر جامه نهم | |
بر پاسخ تو چو دست بر خامه نهم | خواهم که: دل اندر شکن نامه نهم |
□
در منزل غم فگنده مفرش ماییم | وز آب دو چشم دل پر آتش ماییم | |
عالم چو ستم کند ستمکش ماییم | دست خوش روزگار ناخوش ماییم |
□
از گیسوی او نسیمک مشک آید | وز زلفک او نسیمک نسترون |
□
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان | از گریهی خونین مژهام شد مرجان | |
القصه که: از بیم عذاب هجران | در آتش رشکم دگر از دوزخیان |
□
دیدار به دل فروخت، نفروخت گران | بوسه به روان فروشد و هست ارزان | |
آری، که چو آن ماه بود بازرگان | دیدار به دل فروشد و بوسه به جان |
□
رویت دریای حسن و لعلت مرجان | زلفت عنبر، صدف دهن، در دندان | |
ابرو کشتی و چین پیشانی موج | گرداب بلا غبغب و چشمت توفان |
□
ای از گل سرخ رنگ بربوده و بو | رنگ از پی رخ ربوده، بو از پی مو | |
گل رنگ شود، چو روی شویی، همه جو | مشکین گردد، چو مو فشانی، همه کو |
□
ای نالهی پیر خانقاه از غم تو | وی گریهی طفل بی گناه از غم تو | |
افغان خروس صبح گاه از غم تو | آه از غم تو! هزار آه ازغم تو! |
□
چرخ کجه باز، تا نهان ساخت کجه | با نیک و بد دایره درباخت کجه | |
هنگامهی شب گذشت و شد قصه تمام | طالع به کفم یکی نینداخت کجه |
□
رخسارهی او پرده عشاق درید | با آن که نهفته دارد اندر پرده |
□
زلفت دیدم، سر از چمان پیچیده | وندر گل سرخ ارغوان پیچیده | |
در هر بندی هزار دل در بندش | در هر پیچی هزار جان پیچیده |