از من گرفت گیتی یارم را
|
|
وز چنگ من ربود نگارم را
|
ویرانه ساخت یکسره کاخم را
|
|
آشفته کرد یکسره کارم را
|
ز اشک روان و خاک به سر کردن
|
|
در پیش دیده کند مزارم را
|
یک سو سرشک و یکسو داغ دل
|
|
پر باغ لاله ساخت کنارم را
|
گر باغ لاله داد به من، پس چون
|
|
از من گرفت لاله عذارم را؟
|
در خاک کرد عشق و شبابم را
|
|
بر باد داد صبر و قرارم را
|
بر گور مرده ریخت شرابم را
|
|
در کام سگ فکند شکارم را
|
جام میام فکند ز کف و آن گاه
|
|
اندر سرم شکست خمارم را
|
بس زار ناله کردم و پاسخ داد
|
|
با زهر خند، نالهی زارم را
|
گفتم بهار عشق دمید اما
|
|
گیتی خزان نمود بهارم را
|
گیتی گنه نکرد و گنه دل کرد
|
|
کاین گونه کرد سنگین بارم را
|
باری، بر آن سرم که از این سینه
|
|
بیرون کنم دل بزهکارم را
|