مطربا، نغمهی حزین بر دار
|
|
یک زمانم دماغ جان تر دار
|
از نه آهنگ خردهی عشاق
|
|
نغمهای گو، ز پردهی عشاق
|
مردم از هجر دوست، یک دمهای
|
|
دل من زنده کن به زمزمهای
|
تا من اندر سماع عشق آیم
|
|
مجلس عاشقان بیارایم
|
نفسی بگذرم ازین پس و پیش
|
|
ساعتی بنگرم به هستی خویش
|
چون که پی گم کنم ازین هستی
|
|
راه یابم به عالم مستی
|
همچو مستان سماع برگیرم
|
|
نعرهی شوق دوست درگیرم
|
ساعتی همچو آرزومندان
|
|
ز اشتیاق حبیب در میدان
|
مرغ بسمل صفت، زنم پر و بال
|
|
وآیم از روزگار حال به قال
|
شرح عشق محب و حسن حبیب
|
|
بدهم یک به یک علیالترتیب:
|
روز اول، چو جوهر انسان
|
|
مایل عشق بود و خالی از آن
|
واهب اصل آلتی بخشید
|
|
که بدو نیک را ز بد بگزید
|
در زمانه بدید تو بر تو
|
|
حسن با قبح و زشت با نیکو
|
گشت ناظر به صورت هر دو
|
|
ز صفا و کدورت هر دو
|
چون شد اندر دلش صفا غالب
|
|
نشد او جز جمال را طالب
|
روی زیبا ز روی بد بگزید
|
|
بد نخواهد کسی، چو نیکو دید
|
هر کجا حسن دلربایی دید
|
|
چشم جانش همی درو نگرید
|
هر دمش کسوتی لطیف نمود
|
|
هر زمانش ارادتی افزود
|
هر که عاشق به دیدهی جان شد
|
|
گلخنی وار پیش سلطان شد:
|