هیچ کس زان نظر سبق نبرد | تا به نور خدای مینگرد | |
گر تو کردی به چشم خویش نگاه | «انه ناظرا بنور الله» | |
چون تقرب کنی به طاعت دوست | چشم و گوش و زبان و مغز تو اوست | |
چون بدو گویی و بدو شنوی | پیش هستی او تو نیست شوی | |
چون ز خورشید شد ضیا پیدا | چون نگردد ستاره ناپیدا؟ | |
هیچ طالب به خود درو نرسید | روی او هم بدو توانی دید | |
خاک را نیست ره به عالم پاک | جان مگر هم به جان کند ادراک | |
در ثنایش کسی که خاموش است | نیش اندیشه در دلش نوش است | |
گنگ گشتم درو و «ما احصی» | « و ثناء علیه لااحصی» |