کی به میدان تو یابم این دو سه گوی جهان
|
|
در خم چوگان وحدت ناگهان انداخته؟
|
هم ببینم عاقبت این کشتی افلاک را
|
|
موج دریای ظهورت بادبان انداخته
|
ای خوش ار بینیم بیما گوهر بحر بقات
|
|
کشتی ما در محیط بیکران انداخته
|
غرق دریا حیاتیم و چو دریا خشک لب
|
|
دم به دم از تشنگی بر لب زبان انداخته
|
ذرهای خاکیم حیران در هوای مهر تو
|
|
در سر از سودات شوری در جهان انداخته
|
تا مگر یابیم از عشق تو بوی زندگی
|
|
خویشتن را در میان کشتگان انداخته
|
یک نظر کرده به مشتاقان ز روی دوستی
|
|
در سر هریک ز عشقت صد فغان انداخته
|
زان نظر مسکین عراقی را حیاتی بخش نیز
|
|
چند باشد مردهای در خاکدان انداخته؟
|