ایضاله

ور نشد زین بیان تو را روشن جام گیتی‌نمای را به کف آر
کاش بودی به جای دم قدمی یا ظهوری به جای این اظهار
یا در اول نهان شدی آخر یا در انوار طی شدی اطوار
تا عراقی جان رسیده به لب باز رستی ز دست خود یک بار
گر ببودم نبود پیوستی کردمی آن نفس به جان اقرار
تا ببینی درو که جمله یکی است خواه یکصد شمار و خواه هزار
هر پراکنده‌ای که جمع شود بر زبانش چنین رود گفتار
اگر عراقی زبان فرو بستی آشکارا نگشتی این اسرار