در مدح شیخ عزیزالدین محمد الحاجی

فلک خود از برای آن همی گرد زمین گردد که بر روی زمین مردی چنو عیار در جنبد
قلندروار در جنبد ز گفت مطرب خوشگو چو حق با او سخن گوید از آن گفتار در جنبد
زهی آراسته ذاتت به اسمای صفات حق ز ذکر پیش ذات تو دو عالم خوار در جنبد
زهی خلق کریم تو معطر کرده عالم را خجل گشته ازو بادی که از گلزار در جنبد
عراقی کی تواند گفت مدح تو؟ ولی مفلس بدانچش دسترس باشد بدان مقدار در جنبد
اگر پیش سلیمانی برد پای ملخ موری روا باشد که هر شخصی ز استظهار در جنبد
به انوار یقین بادا دل و جان و تنت روشن همیشه تا ز ذوق تن دل احرار در جنبد