گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه | مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب | |
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید | فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب | |
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد | کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب | |
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت | عافیت را کی تواند بود قامت منتصب | |
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب | زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب |