چراگاه اسپان شود کوه و دشت | گیاها ز یال یلان برگذشت | |
جهان سر به سر سبز گردد ز خوید | به هامون سراپرده باید کشید | |
سپه را همه سوی آمل براند | دلی شاد بر سبزه و گل براند | |
دهستان و گرگان همه زیر نعل | بکوبید وز خون کنید آب لعل | |
منوچهر از آن جایگه جنگجوی | به کینه سوی تور بنهاد روی | |
بکوشید با قارن رزم زن | دگر گرد گرشاسپ زان انجمن | |
مگر دست یابید بر دشت کین | برین دو سرافراز ایران زمین | |
روان نیاگان ما خوش کنید | دل بدسگالان پرآتش کنید | |
چنین گفت با نامور نامجوی | که من خون به کین اندر آرم به جوی |