در منقبت امیرالممنین علی بن ابیطالب (ع)

همتت لعل و زمرد در کنار سائلان آن چنان ریزد که پیش سائلان مشت عدس
خادمان صد گنج می‌بخشند اگر از مخزنت خازنان ز اندیشه جودت نمی‌گویند بس
آسمان از کهکشان وهاله بهر کلب تو پیشکش آورده زرین طوق با سیمین مرس
روز کین از پردلی گردان نصرت جوی شد مرغ روح از شوق جانبازی نگنجد در قفس
بار هستی بر شتر بندد عماری‌دار تو دل طپد در کالبد روئین‌تنان را چون جرس
از هجوم فتنه برخیزد غبار انقلاب راه بر گشتن ز پیشت گم کند پیک نفس
از سپاه خود مظفروار فردآئی برون وز ملایک لشگر فتح و ظفر از پیش و پس
حمله‌آور چون شوی بر لشگر اعدا شود حاملان عرش را نظاره‌ی حربت هوس
بر سر گردنکشان چون دست و تیغ آری فرو وز زبردستی رسد ضربت ز فارس برفرس
لافتی الا علی گویند اهل روزگار ساکنان آسمان لاسیف الاذوالفقار

ای که پیغمبر مقام از عرش برتر یافته ز آستانت آسمان معراج دیگر یافته
هم به لطفت از مقام قاب و قوسین از خدا مصطفی اسرار سبحان‌الذی دریافته
هم به بویت از گلستان ماوحی هر نفس شاه با اوحی مشام جان معطر یافته
چرخ کز عین سرافرازی رکاب کرده چشم چشم خود را چشمه‌ی خورشید انور یافته
مه که بر رخ دیده از نعل سم رخشت نشان تا ابد اقبال خود را سکه بر زر یافته
نعل شبرنگت که خورشید سپهر دولت است چرخ از آن روی زمین را غرق زیور یافته
نزد شهر علم از نزدیک علام‌الغیوب چون رسیده جبرئیل از ره تو را دریافته
نخل پیوندت که مثمر گشته ز باغ نبی بهر نسبت گوهر شبیر و شبر یافته
حامل افلاک رحم‌آورده بر گاور زمین بر سر دشمن تو را چون حمله‌آور یافته
طایر قدرت گه پرواز گوی چرخ را گوی چوگان خورده‌ای از باد شهپر یافته