در منقبت امیرالممنین علی بن ابیطالب (ع)

السلام ای عالم اسرار رب‌العالمین وارث علم پیمبر فارس میدان دین
السلام ای بارگاهت خلق‌را دارالسلام آستان رویت بطرف آستین روح‌الامین
السلام ای پیکر زایر نوازت زیر خاک از پی جنت خریدن خلق را گنج زمین
السلام ای آهن دیوار تیغت آمده قبله‌ی اسلام را از چارحد حصن حصین
السلام ای نایب پیغمبر آخر زمان مقتدای اولین و پیشوای آخرین
شاه خیبر گیر اژدر در امام بحر و بر ناصر حق غالب مطلق امیرالممنین
ملک دین را پادشاه از نصب سلطان رسل مصطفی را جانشین از نص قرآن مبین
بازوی عونت رسول‌الله را رکن ظفر رشته‌ی مهرت رجال‌الله را حبل‌المتقین
هر که در باب تو خواند فضلی از فصل کلام در مکان مصطفی داند بلا فصلت مکین
بوترابت تا لقب گردیده دارد آسمان چون یتیمان گرد غم بر چهره از رشک زمین
چون سگ کویت نهد پا بر زمین در راه او گستراند پرده‌های چشم خود آهوی چین
مایه‌ی تخمیر آدم گشت نور پاک تو ورنه کی می‌بست صورت امتزاج ماء و طین
آن که خاتم را یدالله کرد در انگشت تو ساخت نص فوق ایدیهم تو را نقش نگین
چون یدالهی که ابن عم رسول‌الله بود ایزدت جا داده بالا دست هر بالانشین
آن یدالله را که ابن عم رسول‌الله بود گر کسی همتاش باشد هم رسول‌الله بود

ای به جز خیرالبشر نگرفته پیشی بر تو کس پیشکاران بساط قرب را افکنده پس
فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکافت ظلم را بنیاد کن مظلوم را فریاد رس
چرخ را بر آستانت پاسبانی التماس عرش را در بارگاهت پاسبانی ملتمس
گر کند کهتر نوازی شاهباز لطف تو بال عنقا را ز عزت سایبان سازد مگس
ور کند از مهتران عزت ستانی قهر تو سدره در چشم الوالابصار خوار آید چو خس