دی قاصدی به کلبهی این ناتوان رسید
|
|
کز مقدمش هزار بشارت به جان رسید
|
از مژدهای که فهم شد از دلنوازیش
|
|
دل را نوید خرمی جاودان رسید
|
گردی که سرمهیوش زرهی خود به من رساند
|
|
آسایشی به دیدهی بیخواب از آن رسید
|
عطری که چون عنبر بر اطراف من فشاند
|
|
از جنبش نسیم بهر بوستان رسید
|
شهدی که از عبارت شیرین به دل چشاند
|
|
ذوقش به جان زیاده ز حد بیان رسید
|
حرفی که ساخت گوش زدم در ازای آن
|
|
از من هزار شکر به گوش جهان رسید
|
حرفش چه بود این که ایا همنشین غم
|
|
برخیز هان که تیر دعا بر نشان رسید
|
از بر لباس غصه بیفکن که بهر تو
|
|
تشریف خاص شمسه گردون مکان رسید
|
بلقیس کامکار پریخان که حکم او
|
|
تا پای تخت رابعهی آسمان رسید
|
مسجود بر و بحر که فرسود سدهاش
|
|
بس کز ادب بر آن سر سلطان و خان رسید
|
در موکبش به حاشیهی کهترین سوار
|
|
دوش هزار خسرو خسرو نشان رسید
|
در محفلش به حاشیه کمترین جدار
|
|
روی مزار قدسی عرش آشیان رسید
|
هرگه که داد عرض سپه طول و عرض او
|
|
چون نور آفتاب کران تا کران رسید
|
هرجا کشید خوان کرم فیض عام آن
|
|
چون رزق کاینات جهان تا جهان رسید
|
امداد هرکه کرد برای وی از سراب
|
|
صد چشمهی حیات چو صرصر دوان رسید
|
اقبال هرکه خواست به پای خود از پیش
|
|
سیلاب سان ذخیره در یاوکان رسید
|
ابر عطای او ز کدامین محیط خاست
|
|
آثار فیض او ز کدامین زمان رسید
|
نخل نوال او ز کدامین ریاض است
|
|
کز وی بر حیات به پیر و جوان رسید
|
توقیعی از عطیهی او بر کنار داشت
|
|
هر جا برات بخشش روزی رسان رسید
|
زنجیر عدل او چو در آفاق بسته شد
|
|
صد چشم بر عدالت نوشیروان رسید
|