چشمه خورشید که محتاج اوست | نیم هلال از شب معراج اوست | |
تخت نشین شب معراج بود | تخت نشان کمر و تاج بود | |
داده فراخی نفس تنگ را | نعل زده خنگ شب آهنگ را | |
از پی باز آمدنش پای بست | موکبیان سخن ابلق بدست | |
چون تک ابلق بتمامی رسید | غاشیه داری به نظامی رسید |
چشمه خورشید که محتاج اوست | نیم هلال از شب معراج اوست | |
تخت نشین شب معراج بود | تخت نشان کمر و تاج بود | |
داده فراخی نفس تنگ را | نعل زده خنگ شب آهنگ را | |
از پی باز آمدنش پای بست | موکبیان سخن ابلق بدست | |
چون تک ابلق بتمامی رسید | غاشیه داری به نظامی رسید |