حقه مه بر گل این مهره زن
|
|
سنگ زحل بر قدح زهره زن
|
دانه کن این عقد شبافروز را
|
|
پر بشکن مرغ شب و روز را
|
از زمی این پشته گل بر تراش
|
|
قالب یکخشت زمین گومباش
|
گرد شب از جبهت گردون بریز
|
|
جبهه بیفت اخبیه گو برمخیز
|
تا کی ازین راه نوروزگار
|
|
پردهای از راه قدیمی بیار
|
طرح برانداز و برون کش برون
|
|
گردن چرخ از حرکات و سکون
|
آب بریز آتش بیداد را
|
|
زیرتر از خاک نشان باد را
|
دفتر افلاک شناسان بسوز
|
|
دیده خورشید پرستان بدوز
|
صفر کن این برج زطوق هلال
|
|
باز کن این پرده ز مشتی خیال
|
تا به تو اقرار خدائی دهند
|
|
بر عدم خویش گوائی دهند
|
غنچه کمر بسته که ما بندهایم
|
|
گل همه تن جان که به تو زندهایم
|
بی دیتست آنکه تو خونریزیش
|
|
بی بدلست آنکه تو آویزیش
|
منزل شب را تو دراز آوری
|
|
روز فرو رفته تو بازآوری
|
گرچه کنی قهر بسی را ز ما
|
|
روی شکایت نه کسی را ز ما
|
روشنی عقل به جان دادهای
|
|
چاشنی دل به زبان دادهای
|
چرخ روش قطب ثبات از تو یافت
|
|
باغ وجود آب حیات از تو یافت
|
غمزه نسرین نه ز باد صباست
|
|
کز اثر خاک تواش توتیاست
|
پرده سوسن که مصابیح تست
|
|
جمله زبان از پی تسبیح تست
|
بنده نظامی که یکی گوی تست
|
|
در دو جهان خاک سر کوی تست
|
خاطرش از معرفت آباد کن
|
|
گردنش از دام غم آزاد کن
|