- ۱۶۱ ز گل فزود مرا خارخار خندهی تو
- ۱۶۲ زبان چو پسته شود سبز در دهن بیتو
- ۱۶۳ عقدهای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو
- ۱۶۴ به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته
- ۱۶۵ یارب از عرفان مرا پیمانهای سرشار ده
- ۱۶۶ صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
- ۱۶۷ یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
- ۱۶۸ بهار گشت، ز خود عارفانه بیرون آی
- ۱۶۹ در کدامین چمن ای سرو به بار آمدهای؟
- ۱۷۰ دلربایانه دگر بر سر ناز آمدهای
- ۱۷۱ ای جهانی محو رویت، محو سیمای کهای؟
- ۱۷۲ ای شمع طور از آتش حسنت زبانهای
- ۱۷۳ گر درد طلب رهبر این قافله بودی
- ۱۷۴ یک روز گل از یاسمن نچیدی
- ۱۷۵ سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی
- ۱۷۶ حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی
- ۱۷۷ به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی
- ۱۷۸ چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی
- ۱۷۹ زهی رویت بهار زندگانی
- ۱۸۰ دایم ستیزه با دل افگار میکنی