- ۱ دیده تحمل نمیکند نظرت را
- ۲ عشق سلطان کرد بر ملک سخن رانی مرا
- ۳ گر سایهی جمال تو افتد بر آفتاب
- ۴ بیا بلبل که وقت گفتن تست
- ۵ برون زین جهان یک جهانی خوش است
- ۶ دنیا که من و تو را مکان است
- ۷ آن خداوندی که عالم آن اوست
- ۸ که کرد در عسل عشق آن نگار انگشت
- ۹ درین دور احسان نخواهیم یافت
- ۱۰ ای که ز من میکنی سال حقیقت
- ۱۱ ای مرد فقر! هست تو را خرقهی تو تاج
- ۱۲ هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
- ۱۳ چه خواهد کرد با شاهان ندانم
- ۱۴ خسروا خلق در ضمان تواند
- ۱۵ کم خور غم تنی که حیاتش به جان بود
- ۱۶ در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود
- ۱۷ هر که همچون من و تو از عدم آمد به وجود
- ۱۸ حسن هر جا که در جهان برود
- ۱۹ چو دلبرم سر درج مقال بگشاید
- ۲۰ ای قوم درین عزا بگریید