- ۱ سکندر چو بر تخت بنشست گفت
- ۲ بفرمود تا پیش او شد دبیر
- ۳ دلارای چون آن سخنها شنید
- ۴ ز عموریه مادرش را بخواند
- ۵ چنین گفت گویندهی پهلوی
- ۶ چو بشنید مهران ز کید این سخن
- ۷ سکندر چو کرد اندر ایران نگاه
- ۸ چو نامه بر کید هندی رسید
- ۹ فرستاده آمد به کردار باد
- ۱۰ گزین کرد زان رومیان مرد چند
- ۱۱ فرستاده برگشت زان مرز و بوم
- ۱۲ چو شد کار آن سرو بن ساخته
- ۱۳ بفرمود تا رفت پیشش پزشک
- ۱۴ ازان پس بفرمود کان جام زرد
- ۱۵ ز میلاد چون باد لشکر براند
- ۱۶ چو آن نامه برخواند فور سترگ
- ۱۷ چو پاسخ به نزد سکندر رسید
- ۱۸ چو اسکندر آمد به نزدیک فور
- ۱۹ چو لشکر شد از خواسته بینیاز
- ۲۰ چو برگشت و آمد به درگاه قصر