- ۱ شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
- ۲ ناگه خروس روزی در باغ جست
- ۳ گرمابه سه داشتم به لوهور
- ۴ آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
- ۵ بر تو سید حسن دلم گرید
- ۶ چندین هزار بیت بدیع بلند ماند
- ۷ همی بلرزم بر خویشتن چو شاخک بید
- ۸ که از رنج پیری تن آگه نبود
- ۹ زشت باشد که شعر گوید کس
- ۱۰ نه خفته نه بیدار نه دیوانه نه هشیار
- ۱۱ آتش در قبلهی آزر زدیم
- ۱۲ نداند حقیقت که من کیستم
- ۱۳ شادم بدان که هستی استاد من
- ۱۴ گفتم که تو مرا مرثیت کنی
- ۱۵ نه مسلمانی و نه برهمنی
- ۱۶ ای دلارای روزن زندان