- ۵۰۱ ای دل ار سودای جانان داری از جان درگذر
- ۵۰۲ شمسهی چین را طلوع ازطرف بغتاقش نگر
- ۵۰۳ ای تتق بسته از تیره شب برقمر
- ۵۰۴ بوستان جنتست و سروم حور
- ۵۰۵ زهی طناب سراپردهی تو گیسوی حور
- ۵۰۶ گر یار یار باشدت ای یار غم مخور
- ۵۰۷ دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور
- ۵۰۸ برافکن سایبان ظلمت از نور
- ۵۰۹ بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور
- ۵۱۰ پندم به چه عقل میدهد پیر
- ۵۱۱ معلوم نگردد سخن عشق بتقریر
- ۵۱۲ فتادهام من دیوانه در غم تو اسیر
- ۵۱۳ برگیر دل ز ملک جهان و جهان بگیر
- ۵۱۴ با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر
- ۵۱۵ بیدلی گردل ز دلبر برنگیرد گومگیر
- ۵۱۶ ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر
- ۵۱۷ دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر
- ۵۱۸ کار من شکسته بسامان رسید باز
- ۵۱۹ ای دل ار صحبت جانان طلبی جان درباز
- ۵۲۰ بستیم دل در آن سر زلف دراز باز