نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
|
|
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا
|
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود
|
|
میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا
|
بوستان گویی بتخانهی فرخار شدهست
|
|
مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا
|
بر کف پای شمن بوسه بداده وثنش
|
|
کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا
|
کبک ناقوسزن و شارک سنتورزنست
|
|
فاخته نایزن و بط شده طنبورزنا
|
پردهی راست زند نارو بر شاخ چنار
|
|
پردهی باده زند قمری بر نارونا
|
کبک پوشیده به تن پیرهن خز کبود
|
|
کرده با قیر مسلسل دو بر پیرهنا
|
پوپوک پیکی، نامه زده اندر سر خویش
|
|
نامه گه باز کند، گه شکند بر شکنا
|
فاخته راست بکردار یکی لعبگرست
|
|
در فکنده به گلو حلقهی مشکین رسنا
|
از فروغ گل اگر اهرمن آید بر تو
|
|
از پری بازندانی دو رخ اهرمنا
|
نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل
|
|
گر بود چاه ز دینار و ز نقره ذقنا
|
چونکه زرین قدحی بر کف سیمین صنمی
|
|
یا درخشنده چراغی به میان پرنا
|
وان گل نار بکردار کفی شبرم سرخ
|
|
بسته اندر بن او لختی مشک ختنا
|
سمن سرخ بسان دو لب طوطی نر
|
|
که زبانش بود از زر زده در دهنا
|
وان گل سوسن مانندهی جامی ز لبن
|
|
ریخته معصفر سوده میان لبنا
|
ارغوان بر طرف شاخ تو پنداری راست
|
|
مرغکانند عقیقین زده بر بابزنا
|
لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف
|
|
گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا
|
چون دواتی بسدینست خراسانیوار
|
|
باز کرده سر او، لاله به طرف چمنا
|
ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح
|
|
سندس رومی گشته سلب یاسمنا
|
سال امسالین نوروز طربنا کترست
|
|
پار وپیرار همیدیدم، اندوهگنا
|