آن در هنر یگانه و آن در خرد تمام
|
|
آن در سخا مقدم و آن در نسب اصیل
|
افعال او گزیده و آثار او بلند
|
|
اخلاق او مهدب و اقوال او جمیل
|
ای درگه تو قبله خواهندگان شده
|
|
کرد ایزدت به روزی خلقان مگر کفیل
|
هرگز نگشت خواهی روزی ز مکرمت
|
|
زیرا که تو به مکرمت اندرنیی بخیل
|
محکمترست حزم تو از کوه بیستون
|
|
صافیترست عزم تو از خنجر صقیل
|
طبع تو در زمستان باغی بود خرم
|
|
فر تو در حزیران ظلی بود ظلیل
|
جز بهر خدمت تو نبندم میان به جهد
|
|
روزی اگر گشاده شود پیش من سبیل
|
بر مرکب هوای تو در راه اشتیاق
|
|
سوی تو بر دو دیدهی روشن کنم رحیل
|
آنم که دست دهر نیابد مرا ضعیف
|
|
آنم که چشم چرخ نبیند مرا ذلیل
|
هرگز به چشم خفت در من مکن نگاه
|
|
ور چند بر دو پایم بندی است بس ثقیل
|
گوشم بدان بود که سلامم کنی به مهر
|
|
چشمم بدان بود که عطایم دهی جزیل
|
تا دیدگان و تا دل و جان است مر مرا
|
|
باشم ترا به جان و دل و دیدگان خلیل
|
تا چرخ را مدار بود خاک را قرار
|
|
تا کلک را صریر بود تیغ را صلیل
|
بادت بزرگیی به همه نعمتی مضاف
|
|
بادت سعادتی به همه دولتی کفیل
|