- ۱۸۱ خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند
- ۱۸۲ که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد
- ۱۸۳ سرو خرامان من طره پریشان رسید
- ۱۸۴ چشمت چو شهر غمزه را آرایش مژگان کند
- ۱۸۵ دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد
- ۱۸۶ دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمیگنجد
- ۱۸۷ آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود
- ۱۸۸ آن که اشگم از پیش منزل به منزل میرود
- ۱۸۹ چو عشق کوس سکون از گران عیاری زد
- ۱۹۰ دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
- ۱۹۱ یار بیدردی غیر و غم ما میداند
- ۱۹۲ گه رفتن آن پری رو بوداع ما نیامد
- ۱۹۳ به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد
- ۱۹۴ زندگانی بی غم عشق بتان یکدم مباد
- ۱۹۵ دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
- ۱۹۶ زخم او یکبارگی امروز بر جان میرسد
- ۱۹۷ اول منزل عشقست بیابان فنا
- ۱۹۸ مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
- ۱۹۹ یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
- ۲۰۰ به گوشم مژدهی وصل از در و دیوار میآید