مستزاد

با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست کار ایران با خداست
شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست مملکت رفته ز دست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست کار ایران با خداست
مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس ناخدا عدل است و بس
کار پاس کشتی و کشتی‌نشین با ناخداست کار ایران با خداست
پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه خون جمعی بی‌گناه
ای مسلمانان! در اسلام این ستمها کی رواست؟ کار ایران با خداست
باش تا خود سوی ری تازد ز آذربایجان حضرت ستار خان
آن که توپش قلعه کوب و خنجرش کشورگشاست کار ایران با خداست
باش تا بیرون ز رشت آید سپهدار سترگ فر دادار بزرگ
آن که گیلان ز اهتمامش رشک اقلیم بقاست کار ایران با خداست
باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پدید نام حق گردد پدید
تا ببینیم آن که سر ز احکام حق پیچد کجاست کار ایران با خداست
خاک ایران، بوم و برزن از تمدن خورد آب جز خراسان خراب
هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست کار ایران با خداست