حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را
|
|
سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را
|
کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون
|
|
شحنهی ملک دل کنم عشق ستیزه رای را
|
کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر
|
|
باعث فتنهای کنم دیدهی فتنه زای را
|
کوتهی و تهوری تا شده همنشین غیر
|
|
سیر کنم ز صحبت آن هم دم دلربای را
|
در المم ز بیغمی کو گل تازهای کزو
|
|
لالهی داغ دل کنم داغ الم زدایرا
|
تلخی عشق چون دگر پیش دلم نموده خوش
|
|
باز بوی چشمانم این زهر شکر نمای را
|
دیده به ترک عافیت بر رخ ترکی افکنم
|
|
در ستمش سزا دهم جان ستم سزای را
|
از دل خویش بوی این میشنوم که دلبری
|
|
دام رهم کند دگر جعد عبیر سای را
|
مفتی عشقم اردهد رخصت سجدهی بتی
|
|
شکرکنان زبان زبان سجده کنم خدای را
|
صبر نماند وقت کز همه کس برآورد
|
|
گریههای های من نالهی وای وای را
|
باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم
|
|
بلبل باغ عاشقی طبع غزل سرای را
|