خانهی او بهشت شد که درو
|
|
غمگنان را ز غم کنند آزاد
|
نزد آن خواجه خادمانش را
|
|
هست پاداش خدمتی هفتاد
|
هیچ شه را چنین وزیر نبود
|
|
هیچ مادر چنو کریم نزاد
|
جمع شد نزد او هزار هنر
|
|
که به شادی هزار سال زیاد
|
پدر و مادر سخاوت و جود
|
|
هر دو خوانند خواجه را داماد
|
پیش دو دست او سجود کنند
|
|
چون مغان پیش آذر خرداد
|
هر که او معدن کریمی جست
|
|
به در کاخ او فرو استاد
|
آفتاب کرام خواهد کرد
|
|
لقب او خلیفهی بغداد
|
تا به مرداد گرم گردد آب
|
|
تا به دی ماه سرد گردد باد
|
تا به وقت خزان چو دشت شود
|
|
باغهای چو بتکدهی نوشاد
|
با دل شاد باد چو شیرین
|
|
دشمنش مستمند چون فرهاد
|
روزگارش خجسته باد و بر او
|
|
مهرگان فرخ و همایون باد
|