جاوید زیند این ملکان تا بر ایشان
|
|
هر روز به خدمت ملکی نامور آید
|
جاه و خطرست ایدر و مرد خردومند
|
|
صد حیله کند تا بر جاه و خطر آید
|
درگاه ملک جای شهانست و شهان را
|
|
زان در شرف افزاید و زان در بطر آید
|
دولت چو بزرگان جهان از پی خدمت
|
|
هر روزه به دو وقت مر او را به در آید
|
دولت که بود کو به در شاه نیاید
|
|
هرکس به دو پای آید، دولت به سر آید
|
از زائر و از سائل و خدمتگر و مداح
|
|
هر روز بدان درگه چندین نفر آید
|
مادح بر او پوید زیرا که ز مدحش
|
|
الفاظ نکت گردد و معنی غرر آید
|
من مدحت او چونکه همی مختصر آرم
|
|
آری چو سخن نیک بود مختصر آید
|
تا ماه شب عید گرامی بود و دوست
|
|
چون رفته عزیزی که همی از سفر آید
|
با تاج و کمر باد و چنان باد که هر شاه
|
|
هر روز به خدمت بر او با کمر آید
|
زین جشن خزان خرمی و شادی بیند
|
|
چندانکه در ایام بهاری مطر آید
|