کار عشق از وصل و هجران درگذشت | درد ما از دست درمان درگذشت | |
کار، صعب آمد به همت برفزود | گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت | |
در زمانه کار کار عشق توست | از سر این کار نتواند درگذشت | |
کی رسم در تو که رخش وصل تو | از زمانه بیست میدان درگذشت | |
فتنهی عشق تو پردازد جهان | خاصه میداند که سلطان درگذشت | |
جوی خون دامان خاقانی گرفت | دامنش چه، کز گریبان درگذشت |