ای در علم و خانهی دستور | چشم بد باد از آستان تو دور | |
رفته بر خط استوار عرشت | همدم خطهی بقا فرشت | |
کوه پیش درت کمر بسته | زیر بارت زمین جگر خسته | |
برده ابداعیان کن فیکون | چارحدت ز شش جهة بیرون | |
در حصار تو گنبد گردان | کو توال تو همت مردان | |
شد سعادت طلایه بر تبریز | تا فگندی تو سایه بر تبریز | |
از پی ضبط سفره و خوانت | تا مهیا شود سبک نانت | |
آسمان گشت و کوکبی انبوه | آسیابان بر آب بلیان کوه | |
مال تبریز خرج خوان تو نیست | بال سرخاب را توان تو نیست | |
هر که رخ در رخ سپاس نهد | در جهان اینچنین اساس نهد |