خبر دادند مجنون را که: لیلی | ندارد با تو پیوندی و میلی | |
بدیشان گفت: اگر معشوق جافیست | وفای عاشق بیچاره کافیست | |
تو نیز، ار طالب آن یار نغزی | قدم را راست مینه، تا نلغزی | |
به هر زخمی ز یاری سرمیپچان | عنان از دوستداری برمپیچان | |
طریق عشق سستی بر نتابد | محبت جز درستی بر نتابد | |
به اول آزمایش باشد آنجا | چو بگریزی، گشایش باشد آنجا | |
اگر خواهی که او غم خوارت افتد | تحمل کن، کزین بسیارت افتد |