جعدی سیاه دارد، کز کشی | پنهان شود بدو در سرخاره |
□
کز شاعران نوندمنم و نوگواره | یک بیت پرنیان کنم از سنگ خاره |
□
ای خون دوستانت به گردن، مکن بزه | کس برنداشتست به دستی دو خربزه |
□
بتگک ازان گزیدهام این کازه | کم عیش نیک و دخل بی اندازه |
□
یک سو کشمش چادر، یک سو نهمش موزه | این مرده اگر خیزد، ورنه من و چلغوزه |
□
ناگاه برآرند ز کنج تو خروشی | گردند همه جمله و بر ریش تو شاشه |
□
خوش آن نبیذ غارچی با دوستان یکدله | گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله |
□
ماه تمامست روی دلبرک من | وز دو گل سرخ اندر و پر گاله |
□
ای بار خدای، ای نگار فتنه | ای دین خردمند را تو رخنه |
□
بزرگان جهان چون بند گردن | تو چون یاقوت سرخ اندر میانه |
□
زلفینک او نهاده دارد | بر گردن هاروت زاو لانه |
□
ندارد میل فرزانه به فرزند و به زن هرگز | ببرد نسل این هر دو، نبرد نسل فرزانه |
□
ایا خورشید سالاران گیتی | سوار رزم ساز و گرد نستوه |
□
گه ارمندهای و گه ارغندهای | گه آشفتهای و گه آهستهای |
□
مهر جویی ز من و بی مهری | هده خواهی ز من و بیهدهای |
□
بر تو رسیده بهر دل تنگ چارهای | از حال من ضعیف بیندیش چارهای |
□
گه در آن کندز بلند نشین | گه بدین بوستان چشم گشای |
□
کار بوسه چو آب خوردن شور | بخوری بیش، تشنهتر گردی |
□
بتا، نخواهم گفتن تمام مدح ترا | به شرم دارد خورشید اگر کنم سپری |
□
من کنم پیش تو دهان پر باد | تا زنی بر لبم تو زابگری |