بر او ختم آمده پایان این راه
|
|
در او منزل شده «ادعوا الی الله»
|
مقام دلگشایش جمع جمع است
|
|
جمال جانفزایش شمع جمع است
|
شده او پیش و دلها جمله از پی
|
|
گرفته دست دلها دامن وی
|
در این ره اولیا باز از پس و پیش
|
|
نشانی دادهاند از منزل خویش
|
به حد خویش چون گشتند واقف
|
|
سخن گفتند در معروف و عارف
|
یکی از بحر وحدت گفت انا الحق
|
|
یکی از قرب و بعد و سیر زورق
|
یکی را علم ظاهر بود حاصل
|
|
نشانی داد از خشکی ساحل
|
یکی گوهر برآورد و هدف شد
|
|
یکی بگذاشت آن نزد صدف شد
|
یکی در جزو و کل گفت این سخن باز
|
|
یکی کرد از قدیم و محدث آغاز
|
یکی از زلف و خال و خط بیان کرد
|
|
شراب و شمع و شاهد را عیان کرد
|
یکی از هستی خود گفت و پندار
|
|
یکی مستغرق بت گشت و زنار
|
سخنها چون به وفق منزل افتاد
|
|
در افهام خلایق مشکل افتاد
|
کسی را کاندر این معنی است حیران
|
|
ضرورت میشود دانستن آن
|