جهاندار کیخسرو از پشت اوی
|
|
بیامد جهان کرد پرگفت و گوی
|
نیا را به خنجر به دونیم کرد
|
|
سرکینه جویان پر از بیم کرد
|
چهارم سخن کین ارجاسپ بود
|
|
که ریزنده خون لهراسپ بود
|
چو اسفندیار اندر آمد به جنگ
|
|
ز کینه ندادش زمانی درنگ
|
به پنجم سخن کین هرمزد شاه
|
|
چو پرویز را گشن شد دستگاه
|
به بندوی و گستهم کرد آنچ کرد
|
|
نیا ساید این چرخ گردان ز گرد
|
چو دستش شد او جان ایشان ببرد
|
|
در کینه را خوار نتوان شمرد
|
تو را زود یاد آید این روزگار
|
|
به پیچی ز اندیشهی نابکار
|
توزین هرچ کاری پسر بدرود
|
|
زمانه زمانی همینغنود
|
به پرهیز زین گنج آراسته
|
|
وزین مردری تاج و این خواسته
|
همی سر به پیچی به فرمان دیو
|
|
ببری همی راه گیهان خدیو
|
به چیزی که برتو نزیبد همی
|
|
ندانی که دیوت فریبد همی
|
به آتش نهال دلت را مسوز
|
|
مکن تیره این تاج گیتی فروز
|
سپاه پراگنده راگرد کن
|
|
وزین سان که گفتی مگردان سخن
|
ازی در به پوزش برشاه رو
|
|
چو بینی ورا بندگی ساز نو
|
وزان جایگه جنگ لشکر بسیچ
|
|
ز رای و ز پوزش میاسای هیچ
|
کزین بدنشان دو گیتی شوی
|
|
چو گفتار دانندگان نشنوی
|
چو کاری که امروز بایدت کرد
|
|
به فردا رسد زو برآرند گرد
|
همی یزدگرد شهنشاه را
|
|
بتر خواهی ازترک بدخواه را
|
که در جنگ شیرست برگاه شاه
|
|
درخشان به کردار تابنده ماه
|