وقت آن شد که به شمشیر زبان | جدل آغازم و کارت سازم | |
نقد عزت که نه شایستهی توست | از تو بستانم و کارت سازم | |
هر لباسی که بدوزم از هجو | زیب قد چو منارت سازم | |
واندرین شهر به صد رسوائی | بر خر هجو سوارت سازم |
وقت آن شد که به شمشیر زبان | جدل آغازم و کارت سازم | |
نقد عزت که نه شایستهی توست | از تو بستانم و کارت سازم | |
هر لباسی که بدوزم از هجو | زیب قد چو منارت سازم | |
واندرین شهر به صد رسوائی | بر خر هجو سوارت سازم |