ای اهل صبوح در چه کارید | شب میگذرد روا مدارید | |
ماننده آفتاب رخشان | از جام صبوح سر برآرید | |
ای شب شمران اگر شمارست | باری شب زلف او شمارید | |
زخمی که زدست وانمایید | گر پنجه شیر را شکارید | |
در خواب شوید ای ملولان | وین خلوت را به ما سپارید | |
میآید آن نگار امشب | چون منتظران آن نگارید | |
زان روی که شمس دین تبریز | داند که شما در انتظارید |